سوگیری پس نگری اینچنین تعریف میشود: تمایل ذهن افراد به اینکه مسئلهای را پیشبینیپذیرتر از آنچه واقعا هست در نظر بگیرند. گرچه ممکن است پیش از یک رویداد بتوانید درباره نتیجه احتمالی آن حدسهایی بزنید، هیچ راهی برای آنکه بدانیم کدام پیشبینی درست است وجود ندارد.
پس از تحقق یک نتیجه، افراد تمایل دارند بگویند آنها میدانستهاند که چنین یا چنان خواهد شد. در واقع، جمله معروف «دیدی گفتم» نشانهای از تمایل فرد برای پیشبینیپذیرکردن رویدادی است که چهبسا امکان پیشبینیکردن آن وجود نداشته است. این پدیده در بسیاری از موارد دیده میشود، از ورزش گرفته تا سیاست و روابط خانوادگی. افراد اغلب پس از پایان یک رویداد، به پیشبینیهای خود وزن و اعتبار بیشتری میدهند.
بعد از شرکت در مسابقه ورزشی، شما ممکن است ادعا کنید که از قبل نتیجه را پیشبینی کرده بودید و میدانستهاید کدام تیم در نهایت پیروز خواهد شد!
دوروتی دیتریخ و متیو اولسون در سال ۱۹۹۳ از دانش آموزان مدرسهای خواستند نتایج رأیگیری مجلس سنا درباره نامزدی کلارنس توماس برای تصدی قاضی دادگاه عالی را پیشبینی کنند. پیش از رأیگیری سنا، ۵۸ درصد دانشآموزان پیشبینی کردند که او رأی لازم را میآورد. پس از رأیگیری سنا و انتخاب او، این دو محقق دوباره از دانشآموزان نظرسنجی کردند و این بار ۷۸ درصد آنها گفتند که میدانستهاند او به این سمت منصوب میشود!
مثال معروف دیگری مطالعه درسی و تحلیل نتایج امتحانات است. برخی دانشآموزان هنگام مطالعه مطالب درسی ممکن است به این برداشت برسند که اغلب مطالب را میدانند. در نتیجه، تلاش و دقت کمتری به خرج میدهند. از طرفی، وقتی با پاسخهای صحیح امتحان مواجه میشوند، ممکن است ادعا کنند که پاسخها را بلد بودهاند اما بهدلایلی نتوانستهاند آن را در برگه وارد کنند! چنین برداشتهایی ممکن است پیامدهای منفی برای تحصیلات آنها در پی داشته باشد، چراکه با این سوگیری پس نگری آنها شیوه مطالعاتیشان را اصلاح نخواهند کرد و پسرفت میکنند.
سوگیری پس نگری زمانی رخ میدهد که اطلاعاتی درباره چگونگی و نتایج یک رویداد در اختیار ما قرار میگیرند و ذهن ما را بهسمت «دیدی گفتم» سوق میدهند. ما بهطور گزینشی اطلاعات جدید را با آنچه قبلا پیشبینی کرده بودیم تطبیق میدهیم تا به این نتیجه برسیم که از قبل میدانستهایم چنین یا چنان خواهد شد.
دانشمندان برای توصیف دلایل این سوگیری ۳ متغیر را نام میبرند. آنها معتقدند این ۳ متغیر در کنار هم باعث میشوند ما چیزها را پیشبینیپذیرتر از آنچه هستند در نظر بگیریم. این ۳ متغیر عبارتاند از:
افراد تمایل دارند آنچه را پیشبینی کرده بودند تحریف یا حتی عوض کنند. ذهن افراد تمایل دارد تا دادههایی را که با نتایج سازگار است به یاد بیاورد. افراد، پس از دیدن نتایج، با اغراق در میزان اطلاعاتشان از یک رویداد، مدعی میشوند که آنها را از قبل پیشبینی کرده بودند.
وقتی ما با نتایج و چگونگی وقوع یک پدیده مواجه میشویم، آن رویداد در نظر ما قابلپیشبینی جلوه میکند.
اعتقاد به اینکه پدیدههای اطراف ما اجتنابناپذیر و حتمیاند و طبق نقشه رخ میدهند برای خیلیها مایه آرامش است. افراد و جوامع تمایل دارند در جهانی قابلپیشبینی و منظم زندگی کنند و درک این نکته که جهان مجموعهای از رویدادهای تصادفی است برای بسیاری ناخوشایند است. حتی اینشتین نیز تمایلی به پذیرش این مسئله نداشت و در جمله معروفش «خدا تاس نمیاندازد» مخالفت خود را با مکانیک کوانتومی (که اساسش بر مبنای احتمالات است) اعلام کرده بود.
محققانِ این پدیده راهکارهایی را برای گیرنیفتادن در این سوگیری مطرح کردهاند. یکی از روشها بررسی همه نتایجی است که ممکن بوده رخ دهند، اما رخ ندادهاند. با بررسی همه گزینهها در ذهن خود، میتوانیم به درک بهتری از ماهیت و میزان پیشبینیپذیریِ یک پدیده برسیم.
یکی از راههای ساده اما مؤثر برای پیشگیری از این سوگیری شناختی، داشتن دفترچه خاطرات و نوشتن یادداشتهای روزانه است. با ثبت وقایع و روند وقوع رویدادها در آن، شما به یاد میآورید که چه فرایندی طی شده تا یک رویداد رخ داده است. با نگاه به گذشته، نه از دریچه حافظه بلکه از دریچه قلم، میتوانیم به درک بهتری از اینکه واقعا چه رخ داده است (نه آنچه گمان میکنیم رخ داده) برسیم. در نتیجه، کمتر دچار سوگیری پس نگری میشویم.
انتهای پیام/