صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

صفحه شعر یکتاپرس؛ با شعرهایی از رسول یونان/ رضا کاظمی / شهره رنج ور.
کد خبر: ۴۲۰۷۲
۰۰:۵۸ - ۱۸ تير ۱۴۰۰

*************************************************

رسول یونان

--1--

سال هاست

تلفنی در جمجمه ام زنگ می زند

و من

نمی توانم گوشی را بردارم

سال هاست شب و روز ندارم

اما بدبخت تر از من هم هست

او

همان کسی ست که به من زنگ می زند!

--2--

امید چیز خوبی است

مثل آخرین سکه

مثل آخرین بلیط

مثل آخرین گلوله

مثل آخرین کشتی

آخرین سکه نمی گذارد که غرورت بشکند

آخرین بلیط نمی گذارد که

ناامید از ترمینال ها برگردی

آخرین گلوله نمی گذارد که سرباز اسیر گردد

کسی که امید دارد

فقیر نیست

همواره چیزی دارد

یادم رفت از آخرین کشتی بگویم

آخرین کشتی حتی اگرهم نیاید

نمی گذارد که نام دریا و مسافرت از یادت برود

--3---

آتش و آدم

ترکیبی نامتجانس است

من از میان این آتش گر گرفته

در رویاها و عشق ها

غیر ممکن است سالم برگردم

بازگشت من

اندوه بار خواهد بود

کاش مثل نان بودم

چه زیبا بر می گردد

از سفر آتش!

--4--

اگر مرا دوست نداشته باشی

دراز می‌کشم و می‌میرم

مرگ نه سفری بی‌بازگشت است

                             و نه ناگهان محو شدن

مرگ دوست نداشتن توست

درست آن موقع که باید دوست بداری

--5---

این شهرشهر قصه های مادربزرگ نیست 
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را        
هرگز آبی ندیده ام.
من از اینجا خواهم رفت وفرقی هم نمی کند                 
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد                       
از گم شدن نمی ترسد !

 

********************************

 

رضا کاظمی

--1--

سال‌هاست رفته‌ای و من

هنوز به خودم می‌لرزم

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

پرنده‌اش پریده باشد!

--2--

تنهایی،
شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!

--3--

پروانه نیستم اما
سال‌هاست دور خودم می‌چرخم وُ
می‌سوزم.
رفتن‌َت در من
شمعی روشن کرده است انگار!

--4---

تو نیستی، اما

وقتی به تو فکر می‌کنم

صدای آب را

در رگ‌های خاک می‌شنوم.

گل‌سرخِ حیاط

در آینه‌ی نگاهم

زود به زود می‌شکفد

و آسمان

پُر از پروانه و بادبادک می‌شود.

--5--

عشق

قصه‌ای بود که مادر بزرگ

شب‌های زمستان برایم می‌بافت:

یکی از رو، دو تا از زیر،...

بالاپوشی که هیچ‌گاه گرمم نکرد!

******************************

 

شهره رنج ور

--1--

قدم زدم 

بیداری شب را 

با خنده هایی عمیق

بدون قطره ای نوشیدن

مشغول شدم به عشق

سفر کردم

موهایم را تراشیدم

شبیه رفتاری که پاییز با برگ هاش دارد

تا کمی کم شوی

اما هر بار با من قدم زدی

خندیدی

موهات را تراشیدی

و چمدانت را بزرگ تر حمل کردی

برای برداشتن هر چیزی 

باید دست ها را خالی کرد

چگونه ذهن به اندازه ی تو باشد

و زندگی در من 

به زندگی ادامه دهد.

--2--

نگاه می کنم 

اینجایی راه که می روم

اینجایی

لابلای هر فکری نشسته ای

این ماجرای رسیدن است

 

از تابش غروب، زندگی آغاز کرده ام

و اگر در این حال زندگی پایانی برای خود انتخاب کند

افسوسی در من نیست

چرا که برای داشتن چشم های تو بسیار جنگیده ام

هر چند سرد

هر چند مقداری گرمم می کند 

به اندازه ملحفه ای در یک شب برفی

که بتوانم سایه ام را ببافم به صبح

تا آینه ار آشفتگی موهام یر در بیاورد

 

اشتباه نکن، هیچ چیز تغییر نکرده

نه خانه

نه خیابان

نه کوچه

تنها من کوچ کرده ام

بی آن که قدم از قدم بردارم

کوچ همیشه زیبا نیست

شبیه رسیدن به خنده های تو 

هر چند کم

هر چند مقداری ...

**************************

انتهای پیام/

 

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سیمین بابائی
۲۲:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۹
بسیار عالی بود بهره بردم
پرویز عرب پور
۱۵:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۹
درود و عرض ادب
تصور می کنم با خواندن این صفحه نام بسیاری از شاعران
را که نمی شناسیم خواهیم شناخت وحتی با خواندن سه یا
چهار شعر از انان سطح کارشان را متوجه می شویم
با سپاس از شاعران وگروه فرهنگی
سیروس ذکایی
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
من از دوستان و بزرگواران بسیار آموخته ام
مهران
۱۱:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
درود بر همه دوستان . موفق باشید
سمانه دانیانیان
۱۰:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
عالی بود لذت بردم
شهلا اسدی تهرانی
۰۴:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
لایک داشتند
شعر هایتان
دوستان
رضا رضی پور
۰۴:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
ممنونم از زحمات مدیریت محترم یکتا پرس در معرفی شاعران خوب کشور
ژاله زارعی
۰۱:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۸
درود و خدا قوت
سربلند باشید