میهمان امروز ما در یکتا پرس؛ سعیده خان بگی ابهری، پزشک متخصص طب اورژانس است که از اوایل کرونا به عنوان کادر درمانی، سخت ترین و طاقت فرسا ترین روزها را در خدمت بیماران کرونایی بوده است . ضمن ارج نهادن به تلاش شبانه روزی وقابل تقدیر و تحسین شان، گفتگویی با ایشان داشتیم که به اتفاق می خوانیم:
کمی برایمان از شرایط کنونی کارتان و مراتبی که تا به امروز طی کرده ایید بگویید.
من دوره تخصص ام را در دانشگاه علوم پزشکی تهران گذاراندم و پس از طی دوره طرح در شهرستان ابهر، به تهران بازگشتم و در حال حاضر در بیمارستانهای بانک ملی ، جم ، تندیس و... مشغول به خدمت هستم
خانم دکتر برایمان از دوران کرونا بگویید، از روزهای سختی که گزراتدید و تا الان هم در صف مقدم این بیماری مهلک هستید.
همانطور که می دانید، کرونا به شکل کاملا تهاجمی و یکباره در کشور ما سرایت کرد و در ابتدا فضایی به شدت وحشتناک و رعب آور در جامعه به وجود آورد. من از ابتدای کرونا در بیمارستان بهارلو مشغول خدمت بودم . در آن روزها روانشاد رامین عزیزی پرستار بیمارستان، اولین همکاری بود که از میان ما رفت و همه ما را شوکه کرد. و ما متوجه شدیم که با دشمنی باید بجنگیم که به چشم دیده نمی شود. دشمنی که ناخودآگاه نفس می کشیدیم و از طریق هوا وارد ریه ها می شد و بعد عزیزانمان را به کام مرگ فرو می کشید.
ماه های اول، درمان های متفاوت در تمام جهان به شکل آزمون و خطا تجربه می شد. و هر روز هم شکل های متفاوتی از ابتلا به این ویرس برای ما مراجعه می کردند.
از همان اوایل کار برایمان بسیار سخت بود، مخصوصا لباس هایی که حتی برای کمتر از یک ساعت تحمل ناپذیر بود گاه مجبور بودیم 24 ساعت به تن داشته باشیم. البته جنگ فقط برای پزشکان نبود بلکه تمام پرسنل درمان در این راه از جان مایه می گذاشتند تا حال مردم را خوب کنند. بی تعارف کادر درمان به شجاعت و ایثار و نوعدوستی تعریف تازه ای بخشیدند.
با این حجم از خطر و مشغله، رفتار خانواده هایتان برای ادامه کار با شما چگونه بود؟
راستش تا جایی که من و همکارانم تجربه کردیم آنها هم به اندازه ما دچار استرس بودند. تعارفی در کار نبود، اکثر مردم از وحشت در خانه های خودشان مانده بودند، اما ما درست وسط میدان در میان آن همه ویروس و بیمار تلاش می کردیم. نا گفته نماند که همیاری و همکاری همه جانبه بود. خود من را همسر و پدر و مادرم کاملا مرا مورد حمایت عاطفی قرار می دادند و دایم از نیاز مردم به ما می گفتند. آن ها با نوازش و دعا و انرژی مثبت شان که همیشه همراه ما بود تلاش مان را بیشتر می کرد.
آنچه دیگران میخوانند: کسی در این خانه نمی میرد
مردم چگونه با این موضوع برخورد می کردند و شما چه توقعی داشتید؟
مردم با این که خیلی وحشت کرده بودند، یعنی همه وحشت کرده بودیم. اما رفتارهایی از خود نشان می دادند که خستگی را از تن ما به در می کرد. قدرشناسی و ابراز محبت آن ها در هیچ تعریفی نمی گنجد.
نگارش رمان تان به کجا رسید، شنیدم دوران کرونایی و کمبود وقت موجب وقفه در کارتان شده است؟
ادبیات، لازمه جامعه تب زده امروز ماست، ما برای بهتر شدن حالمان در هر شغل و موقعیت اجتماعی نیاز به این حلقه گمشده داریم. من به دلیل همزبانی با استاد شهریار ، از دوران کودکی پدرم شعرهای ایشان را میخواند و امروز هم هر گاه نیاز به آرامش دارم با شعر و ادبیات برایم ممکن می شود. بله، این دوران سخت تمام فرصت های ما را معطوف ساخت به سیدگی بیماران. اما دوست دارم قبل از این رمان، خاطراتم را در دوران کرونایی بنویسم.
بعنوان حسن ختام اگر حرفی یا صحبتی دارید بفرمایید
اول اینکه از پدر و مادرم که به من شرافت آموختند بسیار سپاسگزارم.
و بعد از آن خواهشی که از مردم عزیزمان دارم، مراعات نکات ایمنی و رعایت فواصل اجتماعی است، کادر درمان واقعا خسته است و خستگی اش فقط با پایین آمدن و انشاالله با خاتمه این بیماری امکان پذیر است.
از شما خبر گزاری محترم هم سپاسگزارم...در پناه حق باشید.
ما هم از شما سپاسگزاریم و خسته نباشید می گوییم. و امیدواریم بزودی این بیماری به پایان برسد تا مردم ایران برای قدردانی از شما و تمامی همکارن تان که تلخ ترین روزها را گذراندید، یک روز با شکوه بیافرینند.
انتهای پیام/
خداقوت به کادر درمان و سپاس از زحماتشان
عزتشان پایدار
به امید برقراری آرامش و صلح و سلامتی کامل در جهان
درود برایشان باد
بر هیچ کس پوشیده نیست که پزشکانی همچون مهربانو
سعیده خان بیگی ابهری وکادر درمانی کشور در این معضل
حماسه افریدند و از جان مایه گذاشتند. امیدوارم در ماههای
پیش رو تقدیری همه جانبه از انان به عمل بیاید و مسئولان
به فکر حل مشکلات کاری این عزیزان باشند