صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

اختصاصی یکتاپرس؛
تا زمانی که انسان‌ها برای زندگی و طبیعت احترامی قائل نباشند، زندگی را به سطحی بودن و کوتاه گویی سوق می‌دهند و در این میان شعر هم مورد تهدید واقع می‌شود.
کد خبر: ۳۵۸۵۳
۱۶:۰۳ - ۱۴ خرداد ۱۴۰۰


گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ دکتر مریم اسحاقی، پزشک کودکان و ساکن شهر باران(رشت) است. او از سال 82 فعالیت خود را با وبلاگ نویسی آغاز کرد و با تاسیس سایت ادبی بی تابانه ها، به انتشار داستان های کوتاه، شعرها و معرفی کتاب و گاه نقد و یادداشتی در مورد کتاب ها پرداخت.

از اسحاقی چهار مجموعه در دست داریم، که مجموعه شعرهای«نبض کوچه را بگیر» در سال 89 و «پیراهنی جز صدای تو بر تن نمی‌کنم» در سال 92 و مجموعه داستانی «زن‌های کاغذی» در سال 93 به چاپ رسیده است. او در سال‌ 96 مجموعه شعر «چهل معشوقه گیسو بلند» را هم به کارنامه ادبی خود اضافه کرد. از دیگر فعالیت های ادبی دکتر اسحاقی، حضور در سایت ادبی پایگاه نقد داستان به‌عنوان منتقد ادبی است.

گفتگوی ما با دکتر اسحاقی را در اینجا می خوانید:

در مورد کتاب‌هایی که منتشر کرده‌اید بیشتر توضیح دهید.

اولین مجموعه شعرم شامل شعرهایی است با مضمون اجتماعی و عاشقانه. کتاب دومم نیز بنام «پیراهنی جز صدای تو بر تن نمی‌کنم» مانند مجوعه بعدی به نام " چهل معشوقه گیسو بلند" شامل شعرهای کوتاه و عاشقانه من است. مجموعه داستان زن‌های کاغذی هم شامل 13 داستان کوتاه است که مضمون بیشتر آن‌ها اجتماعی، فقر و معضلات زنان در جامعه است و زنان بیشتر شخصیت‌های محوری داستان‌های کوتاهم را تشکیل داده‌اند. درواقع در بیشتر داستان‌ها به حقوق زنان در جامعه مردسالاری که وجود دارد پرداخته‌ام اما نمی‌خواستم که زنان داستانم منفعل باشند.

در حال حاضر هم رمان جدیدی بنام «پاسار» در دست چاپ دارم و در طی 4 الی 5 سال گذشته مشغول نوشتن آن بودم. البته ایده آن در سال 92 درزمانی که مشغول نوشتن داستان‌های کوتاهم بوده‌ام به ذهنم رسید اما در سال 95 بود که نوشتن آن‌‌را به‌صورت جدی شروع کرده‌ام.

موضوع رمان جدیدتان چیست؟

درونمایه اصلی رمان عشق و زندگی و شخصیت محوری اثر، یک زن است. زنی با دغدغه ها و نگاه متفاوت به عشق و زندگی که در تلاش برای آزادزیستی و کنشگری و از هم گسستن بندها و باورهای اجتماعی است. تلاش کرده ام به افت و خیزهای درونی شخصیت بپردازم که البته داوریِ این که چه اندازه از پسش برآمده ام، با خواننده است. می توان گفت رمانی عاشقانه، شخصیت محور و روانشناختی است. روایتِ اثر خطی نیست، فلش بک هایی به گذشته و بازگشت به زمان حال دارد. در واقع فرم و محتوا درهم آمیخته اند.

آیا همانند داستان‌های کوتاهتان زن در مجموعه شعرهایتان نقش پررنگی دارد؟

خیر. تصور بر این است که شعر و داستان از زیست نویسنده نباید جدا باشد و این دو به نوع زندگی و نگاهی که نویسنده نسبت به زندگی دارد گره خورده است و باید بگویم که طبعاً زن در شعرهایم نقش داشته است اما من اعتقادی به جداسازی زن و مرد ندارم و در آثارم هم دیدگاهی انسان‌گرایانه حاکم است و دوست ندارم که زن در ادبیات نقش یک موجود قربانی را ایفا کند.

نقش منتقد‌هارا در شعر دو دهه اخیر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قطعاً منتقدین و دانششان در اعتلای شعر نقش پررنگی خواهد داشت. اما من تصور می‌کنم که در دو دهه اخیر همان‌گونه که سادگی و سطحی بودن به همه ابعاد زندگی ما نفوذ کرده است شعر هم از این خطر بزرگ محفوظ نمانده است و همان‌طور که زندگی ما به دلیل افزایش عقلانیت علمی مغز و آلوده شدن زندگی به  تکنولوژی و زبان رسانه‌ها ضربه دیده است.

این ضربه به زبان شعر و داستان وارد شده است و تصورم بر این است که تا زمانی که انسان‌ها برای زندگی و طبیعت احترامی قائل نباشند، زندگی را به سطحی بودن و کوتاه گویی سوق می‌دهند و در این میان شعر هم مورد تهدید واقع می‌شود.

وقتی‌که نویسنده شروع به نوشتن می‌کند همه این موارد در ذهن او محو می‌شود و فقط آن جهان موازی با جهان واقعی که در ذهن او وجود دارد بر روی کاغذ می‌آید و آن چیزی را می‌نویسند که از درونش می‌جوشد؛ اما دیدگاه‌های دیگران بر آثارش تأثیر ناخودآگاهی خواهند گذاشت. درواقع ما با دانشی که فرا می‌گیریم آن‌‌را به ناخودآگاه می‌سپاریم و بعد در ناخودآگاهمان درونی می‌شود و در زمان مناسب در قالب شعر و یا داستان ظاهر می‌شود یعنی اگر نقد منصفانه باشد و دانشی که نویسنده در اثر خواندن کتاب‌های نقد می‌آموزد می‌تواند در ناخودآگاه باشد و بر خودآگاه نویسنده تأثیر بگذارد.

با توجه به اینکه خودتان منتقد داستان هستید وضعیت داستان‌نویسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظرم داستان نویسی در دهه اخیر به لحاظ درونمایه و زبان و بومی گرایی بسیار امیدوارکننده است. آثار بسیار خوبی از نویسنده های ایرانی داریم، گرچه در هیاهوی نشر و ترجمه گاه کمتر دیده می شوند.

داستان نویسی، دانشی است که باید به طور حرفه ای آموخته و سپس فراموش و به ناخودآگاه سپرده شود. نویسنده ای که ذهن اش با تمرین آموخته شده، مواد و مصالح داستان را از شخصیت ها و رخدادهای اجتماعی پیرامون وام می گیرد. در این میان نقش پُررنگِ زیست نویسنده و جهان بینی اش آشکار می شود.

به نظر شما شعر این دهه اخیر از محتوای حقیقی خودش دور شده است یا خیر؟

از آن جا که زندگی انسانِ امروز به سمت شتاب و  تکنولوژی سوق پیدا کرده، زبان نیز روز به روز محدودتر و قربانی می شود. زبان در پی آن آلوده می شود و دایره واژگان همگانی رو به کاستی می رود. این شتاب در شعر نیز تاثیر می گذارد و مطابق سلیقه ی خواننده ی عجول به تحلیل می رود.

شعر هم به لحاظ زبان و هم به لحاظ خیال مورد تهدید است و مشکل عظیمی که پیدا کرده این است که منجر به پیدایش نوعی شعر شده که بیشترین تأثیر را بر عواطف ساده آدمی می‌گذارد یعنی شعرها به سمتی می‌روند که صرفاً عواطف ساده و پیش و پا افتاده را تحریک می‌کنند و این باعث می‌شود که بسیاری از مردم شعر را مجموعه از احساسات ساده بپندارند در حالی که شعر باید ابزاری برای احیای زبان و بازگشت به چندمعنایی و تأویل های گوناگون باشد.

خط قرمزهای مجوز کتاب، چه تأثیر منفی بر آثار نویسندگان می‌گذارد؟

بی تردید به متن آسیب می زند و از باورپذیری، واقع نمایی و اصالت اثر می کاهد. وقتی‌که نویسنده متنی را می‌نویسد احساس می‌کند که در حال خلق جهانی دیگر است که موازی با جهان واقعی قرار دارد و آن ایده هارا از جهان واقعی دریافت و در جهانی دیگر اجرا می‌کند اما وقتی سدی در ذهن نویسنده ایجاد شود، ناخودآگاه با خودسانسوری به اصالت متن آسیب می زند. اگر این مرزها برداشته شود درواقع مهم‌ترین سانسور عادتی درون نویسنده از بین می‌رود.

در مورد ضرورت ایجاد باورهای جدید و حس مشترک مابین هنرمند و هنرپذیر چه نظری دارید؟

وقتی‌که داستانی نوشته می‌شود طبعاً یک محتوای درونی در آن وجود دارد که در یک‌شکل مشخصی قرار می‌گیرد و نویسنده زمانی که شروع به نوشتن داستانی می‌کند محتوا به‌صورت واضح در داستانش نمایان نمی‌شود، بلکه درون‌مایه و یک باور درونی شده در نویسنده است که در زندگی وی نیز مشهود است و این باور آن‌چنان درونی شده است که در لایه‌های پنهان داستان ممکن است نمایان شود و قطعاً اتفاقات روز‌مره و زندگی اجتماعی بر ذهن نویسنده تأثیر بیشتری نسبت به سایر افراد می‌گذارد و این تأثیرپذیری را می‌تواند به بهترین شکل ممکن انتقال دهد و درون‌مایه داستان در لایه‌های زیرین اثر به‌صورت پنهان بر خواننده تأثیر می‌گذارد و ارتباطی دوسویه بین خواننده و نویسنده برقرار می‌شود و حس هم‌ذات‌پنداری خواننده با متن نویسنده ایجاد می‌گردد.

تبدیل‌شدن اراده و ایده امروزی به فرهنگ، به معنای فاصله‌گیری از پدیده‌هایی است که درگذشته دارای شخصیت بزرگی بودند. به نظر شما سرعت این حرکت رو به تغییر باید به‌گونه‌ای آرام و صبور انجام گیرد با به حرکتی تند و سریع نیازمند است که تا پا به دنیای امروزی فرهنگ و تمدن بگذارد؟

سبک های ادبی جدا از سبک زندگی نیستند. زمانی که سنت در تک تک رفتارهای ناخودآگاهمان وجود دارد، آثارمان نیز تابع همان باورهاست. بنابراین تغییر فرهنگ سیر بطئی دارد و قدم به قدم در درون آدم ها و اجتماع نهادینه شده و به طور عمیق و تاثیرگذار در آثار نمایان می شود.

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
پرویز عرب پور
۲۳:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
درود وعرض ادب حضور گروه فرهنگی یکتا پرس
با تشکر از مهربانو مریم اسحاقی تصور می کنم در مبحث
فرهنگ سازی نقش نویسندگان وشاعران کمتر از معلمان
نیست این عزیزان می بایست بسیار جدی تر از حال بر
نسل جوان کشور تاثیر کافی را بگذارند
زهرا چمن مطلق
۲۱:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
درود ها برشما بانو
و سپاس از جناب ابوترابی
موفق باشید
ژاله زارعی
۱۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
درود و خدا قوت
سپاس
بهره بردم
پیروز باشند و پایدار باشید
مهران
۱۷:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
با این خط قرمزها های مجوز انتشار کتاب واقعا صدمه های زیادی به کار وارد میشه . یجورایی محدودیتها ، باعث میشه نویسنده نتونه حق مطلب و ادا کنه . درود بر استاد ابوترابی عزیز و تیم پر قدرت یکتا پرس . ارزوی موفقیت و سلامتی واسه شما عزیزان دارم
اصلان قزل لو
۱۶:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
درود خانم اسحاقی
برایتان آرزوی موفقیت دارم.
سپاس جناب ابوترابی
ناشناس
۱۶:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
نگاه واقع بینانه شاعر وداستان نویس جامع وجااب است در سعر زن سالاری ومرد سالاری را به کناری نهاده اند...همین به رعایت کردن اصول نوشتن واهمیت دادن به تلعبق گذشته در حال جالب .است ...آموختم
فریده چوبچیان
۱۶:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
سلام

جای بسی خوشحالیست که در جریان فرهنگی ادبی قرار گرفته و از آن استفاده میکنیم .
موفق و سربلند باشید