صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

اختصاصی یکتاپرس :
هدی احمدی: هنرمندان مجبورند به سلیقه ی مخاطبی نگاه کنند که بیمارست . این بیماریهای روانی حاصل معضلات اجتماعی و ایرادات ساختاری در سیستم آموزش است.
کد خبر: ۳۴۷۵۹
۰۹:۵۴ - ۰۹ خرداد ۱۴۰۰

گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس، هدي احمدي متولد 2 اسفندماه سال 1362 است. در دوران دانشجویی سردبیر نشریات دانشگاهی شد و چند داستان و شعر از او در نشریات مختلف چاپ گردید. اولین مجموعه شعرش  را در سال 1395 با عنوان “پشت دستم را می بوسم” و دو سال بعد مجموعه شعر دومش را با نام “معشوق سنتی” به چاپ رسانید . مجموعه ی جدید ایشان هم به نام “زیبایی” را پشت ویترین های کتاب فروشی ها می توان دید.

گفتنی است نشر کانون قلم در سوئد هم کتابی دو زبانه به نام “نیم آب ،نیم خونابه” از اشعار او را همراه با ترجمه ی انگلیسی  به چاپ رسانده است.
او با داشتن مدرک فوق لیسانس روانشناسی.  اکنون مشاور، رواندرمانگر و مدرس دوره های روانشناسی است و دبیری رسمی آموزش پرورش در رشته کامپیوتر را نیز بر عهده دارد.

هدی احمدی میهمان امروز ما بود و گفتگویی صمیمی با این شاعر و روانشناس فروتن و فرهیخته داشتیم که به اتفاق می خوانیم:

نظرتان راجع وضعیت فعلی ادبیات و هنر در ایران چیست ؟

بنظرم ادبیات و هنر وضعیت وخیمی دارد. چون این روزها داشتن اصالت و استقلال و شرافت بیش از حد سخت شده و در عوض وسوسه ی اینکه به جای هنرمند فقط سلبریتی باشی بسیار زیادست. و همه را، حتی بزرگان را دارد به بیراهه می کشاند. البته این مشکلات علت های ساختاری دارند. کاستی ها از همان سلیقه ی مخاطب که از طفولیت به درستی تغذیه نمی شود، از نگاه متولی در سیاست گذاری برای محتوی درسی دبستان آغاز می شود تا همه جا. خواننده و فیلمساز و شاعر و نویسنده ،همه مجبورند به سلیقه ی مخاطبی نگاه کنند که بیمارست . این بیماری های روانی حاصل معضلات اجتماعی و نیز ایرادات ساختاری در سیستم آموزش است.

برای رفع معضلات موجود در حیطه ادبیات و هنر چه راهکاری به ذهنتان می رسد؟

راهکار را در اثرگذار ادبیات و هنر بر فرم تفکر و اندیشه ی جامعه می بینم. اینکه اندیشمندان و اهالی قلم فداکارانه بر تولید اثر به معنای واقعی تمرکز کنند یعنی آنچه تولید می کنند اثر بر فرم نگاه مخاطب بگذارد. فریاد همان حرف های همیشگی و گلایه از اعتیاد و فقر و بی عدالتی و امثالهم نمی خواهیم. عمیق زندگی کردن را به یاد مردم بیاورد. فیلم و رمان های بسیاری در دنیا اینچنین هستند اما اینجا فقط عده ی اندکی حوصله اش را دارند و نود درصد تشنه ی دیدن شاخ های مجازی اند به جای دو خط شعر پرمحتوا. چرا؟ چون شاخ مجازی بی سانسور حرف می زند. مردم از شاخ مجازی راجع به نیازهای غریزی شان می شنوند و چون فعلا همان برایشان دغدغه است حق دارد که همانجا بماند. ادبیات باید به او راهکار بی سانسور و متناسب زندگی امروز بدهد.به او بگوید که لیاقت چگونه جامعه ای را دارد و چطور باید برای رسیدن به آن فرم قدم بردارد. معنای فواید و ضرورت تحمل نظرات متفاوت و معنای همدلی ای که به نفع تک تک افرادست و معنای تغییر اساسی در سبک زندگی ها. ادبیات باید طلایه دار راه فرهنگ‌ باشد و چشم انداز فردای جامعه را روشن کند. ما در این روزهای کسالت فرهنگی نیاز به چنین آثار بزرگی داریم که زخم ها را شناسایی کند و دارو سازی هم یاد بدهد. نیاز به هنرمند و نویسنده و شاعر واقعی که به جای نالیدن یا فرار و قهر، فداکارانه تلاش کند که در آن صورت واقعا هنر کرده است.


در مورد ارتباط شغل های شما، به عنوان دکتر روانشناس و یک شاعر نویسنده توضیح می دهید؟

همیشه گفته ام این دو شغل باطن یکسان و ظاهر متفاوت دارند. هر دو به روان انسان می پردازد.هر روز به چندین و چند انسان کمک می کنم تا حال بهتری داشته باشند اما از راه های سطحی و موقت که بعدا باعث درد بزرگتر می شوند پرهیز می کنم و این حسن فلسفه مطالعاتم در زمینه فلسفه است. مطالعاتی که در شعر و داستانم هم همیشه باعث واقع گرایی در اوج احساساتی بودنم شده. اوقاتی که فرد از شدت احساسات در حال خفه شدن است ،هم هنر و هم روانشناسی وجود دارند برای اینکه به داد برسند. هزار بحث و تحلیل در مورد خوب و بد های این راه ها وجود دارد اما من بدون اعتقاد به خوب و بد مطلق، هر دو این حیطه ها را بسیار دوست دارم چون گنجینه ی قرن ها تلاش و تجربه ی بشر هستند و سعی می کنم همیشه با نگاهی انتقادی جستجو کنم و از قسمت های زیباو درست هردو استفاده کنم و آفات هردو را هم تشخیص دهم و دوری بجویم.

و در مورد فعالیت خودتان و آثار بعدی؟

در سالهای اخیر روی یک مجموعه داستان و یک مجموعه شعر و یک کتاب در زمینه روانشناسی مشغول کار هستم که احتمالا در نیمه اول امسال به ناشر خواهم سپرد و چون با وسواس بالا به این سه کتاب پرداختم فکر می کنم می توانند اتفاقات خاصی برای بازار نشر محسوب شوند.

نظرتان در مورد تشکل های صنفی نویسندگان و شاعران چیست؟

اول یک درد کلی را مطرح کنم برای همه نه فقط اهالی قلم. در ایران ضعف انجام کار گروهی بیداد می کند.می توان ریشه ها را در تاریخ پرفرار و نشیبی که ملت را محافظه کار و متاسفانه تنگ نظر کرده جستجو کرد. در چنین جماعتی شاید در سطح مردم عادی برای وعده ای مثل بهشت متحد شود چرا چون آن عده که به بهشت باور دارند نگران اینکه نکند سهم کمتری ببرند نیستند و تصور نعمت های بی پایان دارند اما در مورد واقعیات این دنیا نمی توانند به توافق برسند چون اینجا محدودیت منابع وجود دارد پس فورا نگران می شوند اگر موفق بشویم و به هدف برسیم نکند بقیه سهم بیشتری از من بردارند یا نکند بقیه به شهرت بیشتر در مورد این پبروزی برسند. ایگومحورند و برای رضایت شخص خودشان بیش از حد نگرانند و این روحیه را از کودکی و نوجوانی به نسل بعد هم می آموزند. همین ریشه ها و فرم ها است که باید اصلاح شود.ادبیات و سینما و کلا فضای هنر روشنگرانه باید بتواند به چنین تغییر فرم های بیندیشد. ایرانی جماعت مثل یک خانواده است که حتی اگر از راه برسد ببیند دزد به خانه اش زده به جای ابنکه همگی اول بروند دزد را بیرون کنند ابتدا گوشه می ایستند و بحث می کنند که بعد از اینکه دزد را بیرون کردیم اوضاع به هم ریخته را طبق نظر کدام عضو خانواده سامان دهیم! اینجا حسادت و فریب کاری تقویت می شود و بیش از حد نرمال است وگرنه باید نخبه های اندیشه را در جمع ها فرا خواند و از ایشان نور گرفت نه اینکه هرکس خودش توانست برای خودش ژستی بگیرد و خودش را چهره کند بقیه هم او را بیشتر و بیشتر بزرگ کنند .این است که من انجمن و تشکل های صنفی را فضاهای مفیدی نیافته ام. نه که هرکس عضویت یا مسّولیتی آنجا دارد بد باشد. هرگز.خوب و درجه یک حتی گمنام مانده هم آنجا زیادست. ولی کلیت و نتیجه هرگز فایده ای که باید را نداشته. ما به همدلی و نخبه گرایی واقعی نیازمندیم نه به ادامه ی همین روند که ژست و توهم و حتی جنسیت زدگی در آن موج می زند.

وضعیت هنر و ادبیات ایران در جهان؟

در این مورد هم اوضاع اصلا قابل دفاع نیست مخصوصا در مورد ادبیات. سینمای ما فعلا به سمت سلیقه ی غرب می خزد و موسیقی هم به مخاطب عام داخلی چسبیده اما ادبیاتمان تقریبا هردو دسته مخاطب را از دست داده. داخل ایران کتاب خوان ها رمان و داستان و حتی شعر خارجی می خوانند پس چه توقعی از خوانندگان خارج مرزمان داشته باشیم؟

به نظرم یک راه مهم جهانی شدن اول اینست که مخاطب جدی داخلی را بتوانیم جذب کنیم.اما وقتی برای نویسنده ی اصیل هیچ ارزش قائل نیستیم و حتی مورد تمسخر در این جامعه است واقعا چه نتیجه ای جز این را باید متصور باشیم. ما لیاقت یکی مثل صادق هدایت را نداریم! مردم کوچه بازار مقصر نیستند.ما روشنفکرنماهایمان حسود و خودخواه و صرفا ژست هستند متاسفانه.سر نخبه های ما را بقیه مستعدهایی که چند پله از او پایین تر هستند،زیر آب می کنند با نادیده گرفتن و بایکوت .کاش بالاخره از خواب و توهم درآییم.

متشکریم از شما و این گفتگوی بسیارمفید و پربار 

من هم از یکتا پرس ممنونم و از هدفی که در راه اعتلای فرهنگ و هنر دارید.

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ژاله زارعی
۲۱:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۹
خدا قوت بسیار
استفاده بردم
پیروز باشید
پرویز عرب پور
۱۹:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۹
درود میهمان امروز مهربانو هدی احمدی به نکته های ارزشمندی اشاره کردند تصور بنده برای حل معظلات فرهنگی
پرداختن به مبحث اموزش از پایه دبستانهاست تا رسیدن به
ان زمان سلبریتیها نقش مربی فرزندان ما را به عهده خواهند داشت واین تاسف بار است تشکر از بخش فرهنگی
مهران
۱۲:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۹
دقیقا به هنر اهمیت نمیدن و متاسفانه حمایت و پشتیبانی هم نمیشه و متاسفانه درون هنر هم افراد یکدست و یک صدا نیستن و باید بگم که در بین هنرمندان افراد حسود و خودخواه و ... سنگی بر سر راه بقیه هستن . به امید موفقیت واسه همه دوستان و شما استاد ابوترابی عزیز و سرکار خانم هدی احمدی و بقیه هنرمندان عزیز