صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

اختصاصی یکتاپرس/ گفتگو با آرزو سالاری مولف و مترجم
آرزو سالاری: برایم مهم بود که جوانان بدانند مصرف شیشه در میان مواد مخدر تا چه حد مرگبار است و تقریبا ترک کردن آن محال است.
کد خبر: ۱۷۸۳۶۹
۱۳:۰۰ - ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴


گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ آرزو سالاری فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشکی کرمان و دانشگاه حقوق کرمان و دانشجوی فلسفه هنر دانشگاه تهران از نویسندگان و مترجمین نام آشنای معاصر است که در این راستا آثار ارزشمندی را در کارنامه ادبی خود به ثبت رسانده است. در نمایشگاه کتاب با نویسنده کتاب « شیشه» که برنده اولین دوره جایزی بین المللی آراز شد، گفتگویی داشتیم که به اتفاق می خوانیم:

"رمان شیشه"اثری که نشر مرغ آمین آن را در سال 1400 منتشر کرده است، اخیرا در جشنواره بین المللی آراز که یک رویداد فرهنگی، هنری، علمی در چندین بخش و بامشارکت  دانشگاه هایبوساک ایروان، دانشگاه دولتی جمهوری نخجوان، دانشگاه خصوصی قفقاز - گرجستان، دانشگاه آلتین باش - ترکیه، هنرستان دولتی کومیتاس ایروان، انتشارات پارس تاک، انتشارات هرمز و انتشارات سپید قلم به میزبانی شبکه خبری ایران اروپا با هدف فرهنگی- هنری و ارتقای سطح روابط فرهنگی میان ایران، ارمنستان، گرجستان و ترکیه برگزار و در بخش کتاب حائز مقام چهارم شده است، در این خصوص کدام بخش از این دستاورد اهمیت دارد؟

_: پیش از این درباره رمان شیشه صحبت کرده بودم و حرف هایی از سر بی ریایی زده بودم. ببینید، این رمان جزو آثاری ست که از فرط واقعی بودن، یک شبه خلق می‌شوند و من این کار را کردم. یک غروب تا صبح فردا پیوسته نوشتمش، چون شاکله حقیقی اش در مقابل چشمانم بود. آنقدر سعی کردم ساده بنویسم که هرگز تصور نمی کردم روزی در جشنواره های خارج از ایران به آن توجه شود. همه چیز همانطور که قبلا هم گفته بودم ناشی از ترسی بود که در جانم از آلوده شدن جوانان سرزمینم، فرزندانمان و عزیزانمان افتاده بود. 

 چرا نام رمان شیشه است؟ به نظرت ناک زیباتر و مناسب تری از متن کتاب نمی‌توانستی انتخاب کنی؟ مثلا نام "آناهید" قهرمان زن داستان؟ 

_: برایم مهم بود که جوانان بدانند مصرف شیشه در میان مواد مخدر تا چه حد مرگبار است و تقریبا ترک کردن آن محال است. من پس از اطلاع از راز شیشه، سال ها در خیابان هایی که محل تردد معتادان بود و یا در  کمپ ها رفت و آمد وتحقیق می کردم، اولین جملات سرچ گوگل گوشی ام درباره ماده شیشه، عوارض، نحوه ترک درباره آن بود. تقریبا درباره این ماده یک صاحب نظر شدم.

دلیلش هم بر می‌گردد به مرگ یکی از دوستان پزشکم که تمام خانواده اش رابه دلیل درگیری با قاچاق و مصرف شیشه از دست داد. طرح جلد کتاب و نثرش را به گمان خودم ساده و بی تکلف انتخاب کردم اما ظاهرا این زبان هم مورد توجه غیر ایرانی ها قرار گرفته است.

یک شناسنامه کوتاه از خودت، برای آشنایی بیشتر بازدیدکنندگان ما از قبیل: متولد کجایی و مسیر تحصیلی و کاری ات چگونه طی شد؟ در واقع از چه زمانی وارد وادی نوشتن شدی و این توانایی را حس کردی؟

_: خداوند رحمت کند پدرم را که دقیقا شش ماه از فقدانش می‌گذرد، او شاعر و سخن پرداز استواری بود.مفسر قرآن بود و عربي را اصولی به من آموخت. اگرچه همیشه دوست داشت من پزشک متخصص اطفال شوم اما آنقدر عربي را به من منطبق بر فقه و اصول آموخته بود که در نهایت من پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه علوم پزشکی کرمان، در دانشگاه حقوق پیام نور کرمان هم تحصیل کردم، اما در هیچکدام از این وادی ها جواب سوالات بی حد وحصر ذهن پر حادثه من وجود نداشت.

از این رو وارد دانشکده هنر تهران شدم و شروع به تحصیل در رشته فلسفه هنر کردم. چیزی که فعلا آرامم نگه داشته. عربی را از کودکی یاد گرفتم و انگلیسی را از دوران راهنمایی، در کنکور سراسری هم هر دو درس را نزدیک به 100درصد زدم. در دبیرستان هم هرگاه زنگ انشا بود، خود معلم انشایمان همراه با بچه ها برای انشا خواندن من هيجان و اشتیاق داشتند. این ها تشویقم می‌کرد. سرشار از پیله های شعر می شدم و بعد یک زمانی دیگر پروانه هایم در خاکستر می‌سوختند. بنابراین از سال 1384با نام مستعار در ماهنامه تغذیه مقالاتی ترجمه می کردم و سرانجام در بهار1394 با تشویق اسماعیل عباسی با نام واقعی خودم و پس از طی دوره روزنامه نگاری در مرکز فرصت‌های روزنامه نگاری همشهری در ماهنامه مهرآب و نگاه ملل زیر نظر ایشان شروع به کار کردم.

سپس یک فراغتی به اندازه حجم عمر باقیمانده پیش آمد و بی پروا خودم را در میان دریای تالیف و ترجمه رها کردم. تقریبا دهسال پیوسته می نویسم و حاصل آن 9 ترجمه و رمان و داستان کوتاه و فیلمنامه منتشر شده به نام‌های،«فیل بلفاست»، «سنگ خوشبختی»، «دره پروانه ها»،«پرچین باغ زرد آلو»، «جای عدد 12»،« شیشه »، «دو فیلمنامه مرد جماعت و شیشه»، «مجموعه داستان بین آبان و حافظ»که این آخری در سالی که گذشت جایزه بهترین نویسنده جشنواره سراسری زرین کوب را کسب کرد.

در حال حاضر 6 ترجمه تحت بررسی و چاپ به نام‌های «یا مریم»،« زنان زیرک»، «پشمک چوبی»، «نفس های يک شعر شبانه»، «نرگس انزوا»، «آیین های بار اول» و «نگهبان آتشکده» برای نشرهای گویا، ثالث و مرغ آمین دارم که امیدوارم به ثمر بنشینند تا بتوانم زحمات استاد بی بدیلم جناب اسدالله امرایی که به من مجال پروانه شدن را داد بی پاسخ نگذارم.

در آثار تو چندین ترجمه عربي و انگلیسی از نویسندگان مطرح دنیا به چشم می‌خورد،  ترجمه یا تالیف ، چشم اندازت چیست؟

--: مسلما تالیف، من از اینکه به عنوان مترجم شناخته شوم زیاد راضی نیستم، در حال حاضر دو کتابی که اخیرا ترجمه کرده ام هردو نامزدهای جایزه بوکر عربی بوده اند، ترجمه خصوصا در زبان عربی چالش های عجیبی دارد که اگر زمانی توفیق حاصل شد مفصلا درباره اش به طور خاص تر بحث خواهیم کرد.

من به عنوان یک مولف فارسی زبان که به لطف پدر تازه درگذشته ام از نعمت فهم زبان و ادبیات عربي برخوردار شدم، باید که و وظیفه می بینم که، آن را در جهت آراستن و زیباتر کردن ترجمه هایم به کار ببندم. از طرفی زبان عربی به حدی گسترده پهنه است که می‌تواند تعامل زیباتری به من هدیه کند ودر نوشتار فارسی ام رد زیبایش را بگذارد.

و کلام دیگر؟

--: من ترجمه هایی دارم که مایلم مفصلا درباره آنها صحبت کنم.چرا که مشخصا رمان هایی را در دست گرفتم که تمام زیر و بم های درد های کنونی بشر را به معنای واقعی حلاجی می‌کند. از کودکان آواره، بی سرپرست، فقر، تبعیض، نامرادی، جنگ، شرارت، تمامیت خواهی آدم ها در هر مرتبه اجتماعی و سرطانی که قصد التیام ندارد. امیدوارم درباره آن ها هم روزی باهم به گپ و گفت بنشینیم.

با تشکر از شما بخاطر این گفتگوی صمیمی و پربار

انتهای پیام/

دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: