مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده، که در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ (۱۲ آوریل ۲۰۲۵) در مسقط، پایتخت عمان، آغاز شد، نقطه عطفی در تلاشهای دیپلماتیک برای رسیدگی به چالشهای مرتبط با برنامه هستهای ایران به شمار میرود. این گفتوگوها، که با هدف بررسی امکان احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) یا دستیابی به توافقی جدید انجام میشود، از سوی هر دو طرف با نگاهی محتاطانه اما امیدوارکننده، قابل قبول ارزیابی شده است.
با این حال، فضای مذاکرات همچنان تحت تأثیر پیچیدگیهای سیاسی و سوابق تاریخی پرتنش میان دو کشور قرار دارد. اظهارات اولیه مقامات نشاندهنده آن است که هر دو طرف، ضمن تأکید بر منافع ملی خود، به دنبال یافتن راهی برای کاهش اختلافات و ایجاد زمینهای برای پیشرفت هستند. اما تجربه مذاکرات پیشین، بهویژه در مسیر پرپیچوخم احیای برجام، نشان داده که موانع متعددی، از جمله بیاعتمادی متقابل و فشارهای سیاسی داخلی و خارجی، میتواند روند گفتوگوها را با چالشهای جدی مواجه کند.
با این وجود، تنها دو روز پس از آغاز این دور از مذاکرات، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در تاریخ ۲۵ فروردین و در جریان دیدار با رئیسجمهور السالوادور، با ابراز نگرانی نسبت به نیات ایران، اظهار داشت که تهران ممکن است با هدف «اتلاف وقت» به این مذاکرات وارد شده باشد. این اظهارات، که بهسرعت در محافل دیپلماتیک بازتاب یافت، بار دیگر سایه «بازی سرزنش» یا همان Blame Game را بر مذاکرات گستراند.
استفاده از این رویکرد در دیپلماسی، بهویژه در مذاکرات حساس هستهای، سابقهای طولانی دارد. در گذشته، مذاکرهکنندگان غربی، بهویژه ایالات متحده و کشورهای اروپایی، بارها با متهم کردن ایران به تعلل یا عدم تعهد، مسئولیت تأخیر در پیشرفت مذاکرات را به دوش تهران انداختهاند. این در حالی است که ایران نیز متقابلاً غرب را به وضع پیششرطهای غیرواقعبینانه و نقض تعهدات پیشین متهم کرده است.
حضور سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به همراه مجید تختروانچی، معاون سیاسی و کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی و بینالملل، در مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده در مسقط، نشانهای آشکار از عزم جدی ایران برای پیشبرد گفتوگوهای دیپلماتیک با رویکردی حرفهای و فنی است. همراهی این مقامات ارشد با تیمی از کارشناسان وزارت امور خارجه، که پیشتر در مذاکرات منتهی به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) نقشآفرینی کردهاند، بر اهمیت این دور از مذاکرات و اراده تهران برای دستیابی به نتایجی ملموس تأکید دارد.
ترکیب این تیم، که از دیپلماتهایی با تجربه و صاحبنظر در حوزههای سیاسی، حقوقی و فنی تشکیل شده، نشاندهنده آمادگی ایران برای ورود به بحثهای پیچیده و چندلایهای است که میتواند مسیر احیای برجام یا تدوین توافقی جدید را هموار سازد. این حضور هدفمند، پیامی روشن به طرفهای مقابل ارسال میکند: ایران نهتنها به مذاکرات بهعنوان فرصتی برای کاهش تنشها نگاه میکند، بلکه مصمم است با تکیه بر دانش و تجربه، منافع ملی خود را در چارچوبی حقوقی و دیپلماتیک تأمین کند.
تاکتیک ایران در برابر «بازی سرزنش» ترامپ/ ایران برای حصول توافق و نه تطویل مذاکرات جدی است
سید عباس عراقچی، که هدایت این تیم را بر عهده دارد، یکی از برجستهترین چهرههای دیپلماتیک ایران به شمار میرود. او با سابقهای درخشان در مذاکرات هستهای، بهویژه در نقش مذاکرهکننده ارشد ایران در گفتوگوهای منتهی به برجام و همچنین مذاکرات احیای این توافق در سال ۱۴۰۰، از تسلطی کمنظیر بر جزئیات فنی و سیاسی این پرونده برخوردار است.
در کنار او، مجید تختروانچی، با تجربه طولانی در نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و مشارکت فعال در مذاکرات هستهای پیشین، به تیم ایران وزنی سیاسی و بینالمللی میبخشد. تختروانچی، که به دلیل درک دقیق از ساختارهای جهانی و مهارت در تعامل با نهادهای بینالمللی شناخته میشود، نقشی مکمل در تقویت موضع ایران ایفا میکند.
از سوی دیگر، کاظم غریبآبادی، با تخصص در امور حقوقی و بینالمللی و سابقه حضور در مذاکرات مرتبط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تضمینکننده دقت و استحکام مواضع حقوقی ایران در این گفتوگوهاست. این ترکیب، که تلفیقی از تجربه عملی و دانش آکادمیک را به نمایش میگذارد، نشاندهنده عزم ایران برای مذاکرهای مؤثر و مبتنی بر اصول است.
ترکیب این تیم مذاکراتی، فراتر از نمایش توان دیپلماتیک، پیامی استراتژیک به طرفهای مقابل، بهویژه ایالات متحده، ارسال میکند. حضور همزمان دیپلماتهایی با سوابق برجسته در حوزههای سیاسی، حقوقی و فنی، حاکی از آن است که ایران نهتنها به دنبال مذاکرهای کلی و نمایشی نیست، بلکه برای ورود به جزئیات پیچیده توافقات احتمالی، از جمله تعهدات هستهای، رژیمهای راستیآزمایی، و چارچوبهای رفع تحریمها، آمادگی کامل دارد.
این رویکرد، در تضاد با برخی ادعاهای مطرحشده از سوی مقامات غربی، مانند اظهارات ترامپ مبنی بر احتمال «اتلاف وقت» توسط ایران، نشاندهنده جدیت تهران در پیگیری دیپلماسی بهعنوان مسیری برای حل اختلافات است. با این حال، موفقیت این مذاکرات نهتنها به توانمندی تیم ایرانی، بلکه به میزان حسن نیت و انعطافپذیری طرف مقابل نیز بستگی دارد. تجربه مذاکرات گذشته نشان داده است که بیاعتمادی متقابل و استفاده از تاکتیکهایی مانند «بازی سرزنش» میتواند پیشرفت گفتوگوها را مختل کند.
وزیر امور خارجه ساعتی پس از پایان دور نخست مذاکرات ایران و آمریکا گفت:«مسلماً نه ما و نه طرف مقابل خواهان یک مذاکره بیحاصل، گفتوگو برای گفتوگو، اتلاف وقت و مذاکرات فرسایشی اصلاً نیستیم».
تهران همچنین با درک عمیق از اهمیت ضربالاجل اکتبر ۲۰۲۵، که زمان انقضای مفاد کلیدی و کلیت قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد است، مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده در مسقط را با جدیت و حساسیتی کمنظیر دنبال میکند. البته این تنها ایران نیست که نیم نگاهی به این تاریخ دارد چرا که زمین بازی برای طرف مقابل در صورت عدم حصول توافق جدید برای عبور سالم از این ضرب الاجل زمانی، لغزندهتر خواهد بود.
این قطعنامه، که توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) را در سطح بینالمللی تثبیت کرد، محدودیتهایی بر برنامه هستهای ایران و تحریمهای تسلیحاتی وضع کرده و با فرا رسیدن اکتبر ۲۰۲۵، بخشهایی از این تعهدات، از جمله نظارتهای ویژه آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهصورت خودکار منقضی خواهد شد. برای ایران، این ضربالاجل از منظر دیپلماتیک و استراتژیک حیاتی است، زیرا عدم دستیابی به توافقی پایدار تا آن زمان میتواند به تشدید فشارهای بینالمللی، بازگشت قطعنامههای شورای امنیت که بخشی از آن ذیل فصل هفتم منشور قرار دارند یا حتی اقدامات تقابلی در شورای امنیت منجر شود.
اهمیت این تاریخ برای ایالات متحده و اروپا نیز کمتر نیست. انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ به معنای پایان مکانیسم «اسنپبک» خواهد بود که امکان بازگرداندن فوری تحریمهای سازمان ملل را فراهم میکند و این در حالی است که فعالسازی این مکانیسم نیز میتواند همزمان که فضای دیپلماسی را تیره و تار می کند آنها را در تقابلی پرهزینه با ایران قرار دهد. تهدید خروج ایران از پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) همچنان بهعنوان گزینهای استراتژیک روی میز تهران باقی مانده است. البته که خروج یک کشور از این معاهده الزاما به معنای حرکت کردن آن به سمت تسلیحاتی سازی برنامه هستهای خود نیست.
اهمیت ضربالاجل اکتبر ۲۰۲۵ فراتر از مفاد حقوقی و فنی قطعنامه ۲۲۳۱ است و بهطور مستقیم با پویاییهای ژئوپلیتیک و توازن قدرت در منطقه و جهان پیوند خورده است. برای ایران، دستیابی به توافقی متوازن پیش از این تاریخ، فرصتی بینظیر برای رفع تحریمهای اقتصادی، تقویت انعطافپذیری دیپلماتیک و تثبیت جایگاه خود بهعنوان بازیگری کلیدی در معادلات منطقهای فراهم میآورد.
مذاکرات غیرمستقیم با میانجیگری مسقط همچنان تحت تأثیر چالشهای ریشهداری قرار دارد که از بیاعتمادی متقابل و تفاوت در اولویتهای طرفین ناشی میشود. اظهارات برخی مقامات غربی، مانند ادعای رئیسجمهور ایالات متحده در ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ مبنی بر احتمال «اتلاف وقت» توسط ایران، میتواند نشانهای از تمایل به استفاده از تاکتیک «بازی سرزنش» باشد که در گذشته بارها گفتوگوها را به حاشیه کشانده است.
چنین رویکردی نهتنها با آمادگی آشکار ایران برای مذاکرات جدی ناهمخوان است، بلکه میتواند فضای اعتمادسازی را که عنصر حیاتی برای پیشرفت مذاکرات است با چالش مواجه کند.
انتهای پیام/