در آلبوم Sad Fire،ارشک رفیعی بار دیگر از فضای مألوف خود که آمیزهای از شکوه ارکسترال و نگاهی تغزلی بود فاصله گرفته و عزم کشف افقهای تازه کرده است.
او پیشتر نیز با آلبوم« ماجرا »، در فضایی تلفیقی و نوآورانه، میزبانی از شعر حافظ را تجربه کرده بود.
اینبار اما،تلفیق بدیع و خلاقانه، تغییرات غافلگیرانه در تم وحتی تغییر سازبندی در طول قطعات، حکایت از نوعی جسارت در آهنگساز دارد.
در یک کلام،گویی ارشک، روح بیقرار خود را آزاد و رها گذاشته تا به هر سو از دایرۀ پویایی ذهنِ شنیداری اش پرواز کند و آنچه از این سیر و سلوک دریافته را بکر و بیدرنگ بر صفحۀ نت ریخته و به نوا مبدل سازد.
حرکت و پویایی چنین پروازی در تندای فزایندۀ قطعات بهخوبی احساس میشود؛ بهویژه که برخی سازها (مانند کمانچه، کوبهایها و نی) بهخوبی از عهدۀ این همراهی برآمدهاند.
آمیزهای که در کنار استفادۀ ظریف و محتاطانه از وُکال، به فضای تماتیک اثر وسعت بخشیده و با بهرهگیری از تنوع موسیقی سرزمینی، آن را غنیتر کرده است.
از دیگر ویژگیهای این اثر میتوان به تنوع فضاسازی اشاره کرد که گسترهای فراتر از حد یک آلبوم را تداعی میکند. همچنین، شکل توصیفی و روایی قطعات، یادآور موسیقی فیلم است. شاید همین روایتگری، زنجیرهای از پیوستگی و کلیت را به قطعاتی با این سطح از تنوعِ رنگآمیزی بخشیده باشد.
نکتهای ظریف نیز در این میان از چشم مخاطب پنهان نمیماند و البته نیازمند تدقیق است؛ پایانبندی های ناتمام برخی قطعات، در نگاه اول تا حدی به تمامیت آنها لطمه وارد کرده و این ذهنیت را ایجاد میکند که گویی با پیشنویسهای نیمهکاره روبهرو هستیم.
بااینحال، اگر آلبوم را بهصورت اثری یکپارچه (و بهویژه از اولین تا آخرین ترک) گوش کنیم، هر قطعه به شکلی موزاییکی از یک کل نمود مییابد. نگرشی که، گرچه در آن استقلال قطعات، کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما یک «کلِ زیبا» را در ضمیر شنونده شکل میدهد.
انتهای پیام/