صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

اختصاصی یکتا؛ پیمان سلیمانی و نگاهی به شعرهای محمدرضا عبدالملکیان
زبان در آثار او با وجود اینکه ساده و صمیمی به نظر می رسد ظرفیت استعاری بالایی دارد و در حوزه واژگانی و سبکی هنجارگریز و خلاق است.
کد خبر: ۱۶۶۶۹۹
۰۹:۴۳ - ۲۷ تير ۱۴۰۳

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ محمدرضا عبدالملکیان شاعری است که روایت مدرن را می شناسد/ پیمان سلیمانی

شاعر برانگیخته شده است تا جهانی بیآفریند که زمان و فاصله در آن بی معنا باشد، این برانگیختگی از محیط  اجتماعی، تاریخ و شیوه های زیست او تاثیر پذیرفته است تا در بستر و فرمی هنری، همسو بامهارت و معرفتی که در طول زمان به دست می آورد، به خلقت ادبی بپردازد.
گاه شاعر، شعرش را در یک بطری سر بسته همچون نقشه گنج به دریا می افکند تا سال ها و شاید قرن های بعد خواننده آگاه بطری را پیدا و به خانه ببرد تا راز این نقشه را بر ملا کند، بسیاری از شعرها در دنیای ما البته چنین سرنوشتی ندارند، خود شیوه خوانش و تفسیر خود را به مخاطب نشان می دهند- پدیده هایی برساخته که ماهیت ایجاد و حتی شکل اجرایشان برای مخاطب مبهم نیست.

شعر محمدرضا عبدالملکیان چنین ساختی دارد، زبان در آثار او با وجود اینکه ساده و صمیمی به نظر می رسد ظرفیت استعاری بالایی دارد و در حوزه واژگانی و سبکی هنجارگریز و خلاق است. اگر چه گاه آثار او را در زمره جریان های فکری بعد از بهمن سال پنجاه و هفت مورد مطالعه قرار می دهند اما شعرش کمترین اشتراک زبانی با این گروه ازشاعران را دارد.

عبدالملکیان در دنیای ماشینی زندگی می کند اما زیست شاعرانه اش گرایش زیادی به طبیعت وکوهستان دارد و این از ابتدای روزهای نوشتن تا همین سالها با او بوده است...در سطرهای مانند:

ای یار! در هر کجای دشت/ در دشتهای قروه و بیجار/ پر کن پیاله/ با یاد دوست/ با یاد عاشقان میانکاله...

شاعر، مسیر و جهان نوشتن خویش را ترسیم می کند، تجربه و الگوی ذهنی/ زیستی او مملو از واژه هایی است که بر روابط مکانی دلالت دارند، مکانی به نام طبیعت که به یک ظرفیت در آثار عبدالملکیان تبدیل شده و توانش متن او را بالا برده است. شعر عبدالملکیان ابژه ای فارغ از دغدغه های دنیای پیرامون و بی تفاوت به آن ها نیست به همین خاطر، فردیت عاطفه حاضر در شعرش میل به جامعه دارد و به شکل گزاره هایی متفاوت در شعرهای اجتماعی، جنگ و در اغلب موارد ضد جنگ او ظهور و بروز جدی دارد. البته می توان گفت او اصالتا شاعری ضد جنگ است اما تاویل پذیری های چندگانه از متن او، اجازه تفسیری روشن از این دست را به منتقد و شعرآگاه نمی دهد. در شعر؛

سرباز کوچک/ سرباز کوچکی است/ با جنگ بزرگ شده است/ و از جنگ، هجده روز کوچک‌تر است /هر چیز و همه‌چیز در ذهن کوچک او/به جنگ می‌پیوندد/ و بازی‌های هرروزه‌اش/ چیزی فراتر از جبهه کوچک نیست

یا در سطری از یک شعر دیگر که می گوید؛

مرزها را ما نکشیده ایم/ما فقط برای سربازان گریه کرده ایم!

از او در ذهن خواننده شاعری ضد جنگ می سازد که سیاهی ها و وحشت ناشی از جنگ را در تعلیقی هنرمند انه و با زبانی تر و تازه به تصویر می کشد هرچند در شعرهایی مانند:

تو چرا می‌جنگی؟پسرم می‌پرسد.. جهان بینی او متاثر از هیجان های سیاسی اجتماعی روزگار است...

عبدالملکیان، در بسیاری از سروده هایش، یک شاعر رمانتیک نیز به شمار می آید و این جنبه در شعرهایی که رنگ و بوی اجتماعی دارند جلوه ای متکثر از تعهد او به جامعه را بازتاب می دهد، نگاه او به زن همان چیزی است که باید باشد! شاعر وضعیت زن عصر خویش را در شعرش به گونه ای بازطراحی می کند که خواننده را به تفکر مجاب می کند، در کتاب ریشه در ابر می گوید:
اینجا شکوه زن / در جعبه های جادوئی شب / در جعبه وقیح تمدن/ شکسته است.

فارغ از نوآوری های بارز زبانی و نحوی که در شعر او وجود دارد، خوانش صحیح چنین آثاری،حکایت از نگاه عمیق و ملموس او به زن در شعرهایش دارد. در همین چند سطر وقتی ازشکوه زن می گوید موقعیت و نقش تاریخی زن در جامعه را نشان می دهد .
اولین مجموعه شعر محمدرضا عبدالملکیان در 23 سالگی، یعنی در سال 1354 منتشر شده که بخش زیادی از این مجموعه را شعرهای موزون یا کلاسیک شکل می دهد و بخشی دیگر را شعرهای نیمایی و... در کتاب «مه در مه» شاعر نگاهی نو به زبان دارد و به شکلی از زبان بهره می برد که از همان  آغاز خود را به عنوان شاعری نو اندیش و مترصد خلق فضاهای تازه زبانی معرفی می کند. شعر«شهربد»از مجموعه مه در مه نمونه مناسبی است که میدان دید تازه و مفهوم، دکلماسیون طبیعی کلام و تجربه های پراکنده شاعرانه ای که در فضای منقطع روشنفکری دهه چهل و پنجاه اتفاق افتاد را می توانیم حس کنیم.

او به پیشنهادهای نیما در کتاب حرفهای همسایه نه تنها توجه دارد بلکه آنها را در شعرش انجام و اجرا می کند .این را باید بپذیریم که بسیاری از اتفاق هایی که پیرامون روزمرگی ما می افتند نه دیدنی و نه شنیدنی هستند ،فی الواقع آنچه آنها را دیدنی و شنیدنی می کند موقعیتی است که شاعر در عمق معنا و در ساخت زبان ایجاد می کند خلق چنین موقعیت هایی از شگردهای او است آنجا که می گوید:

فایده‌ی این عکس‌ها چیست؟ / اگر صدای در شنیده نشود / اگر تو کفش‌هایت را درنیاوری / اگر مادرم کنار سماور ننشیند / و اگر من نگویم اسمش «فروغ» است...

یا وقتی در مجموعه هوای حوصله ابریست می گوید؛

برای همه ی ما/ همه ی روزها فراموش می شوند/ به جز همان یک روز / که نشانی آن را / به هیچ کس نگفتیم . . .

شاعر وضعیتی متفاوت از یک روز خاص را پیش روی مخاطب قرار می دهد که از پیش وجود داشته و همواره به آن بی توجه بوده است اما شاعر در یک فرایند نوآورانه به آن عمق داده و پیش روی خواننده قرار می دهد بدون اینکه خواننده را گرفتار پیچیدگی های نامعمول کند.

بهتر است از این زاویه نگاه کنیم که شاعر در فرایند خلق فضای انتقال معنا موفق عمل کرده است درحقیقت «تعمیق معنا» و «توسعه مفهوم» در آثار عبدالملکیان می تواند به عنوان مشخصه تکنیکال یا دستاورد شعری او مطرح شود.

عبدالملکیان شاعری روایتگر نیز به حساب می آید شاعری که روایت مدرن را می شناسد، متن را،داستان و زاویه دوربین را خودش ایجاد و جانمایی می کند روایتی که نه آغاز دارد و نه پایان، این شکل از روایت که عموما برشی از داستان ذهنی خالق اثر است که همگام شدن آن با تکنیک های زبانی به التذاذ هنری منجر می شود.

آمبولانسی می گذرد ‎/ دلم را پرتاب می کنم
آمبولانسی می گذرد ‎/ چشمم را پرتاب می کنم
آمبولانسی می گذرد ‎/ حنجره ام را پرتاب می کنم
آمبولانسی می گذرد ‎/ و دیگر دست هایم خالی است
پیشانی ام خیس می شود
و شرمی سنگین
بر پلک هایم می نشیند...

به هر طریق، سخن گفتن در باب کارنامه ادبی عبدالملکیان در صورتی که بخواهیم حقیقت مطلب را ادا کنیم، دراز دامن، عمیق، گسترده و البته دشوار خواهد بود که در چند سطر یا چند صفحه گنجایش آن نیست، کارنامه ادبی او نشان می دهد شاعری تک بعدی نبوده و صاحب تجربه هایی مختلف و موفق است، بهره گیری از انواع گونه های شعری و تنوع محتوایی آثارش، او را متمایز کرده و به او تشخصی ویژه بخشیده است.

محمدرضا عبدالملکیان در حوزه اجرا نیز خدماتی تاثیرگار به ادبیات کشورش ارائه کرده است ، بی تردید جامعه ادبی زحمات او برای شعر و کارهایی که برای ادبیات انجام داده را تا همیشه در حافظه خویش خواهد داشت... مانا باد!

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: