قربان بهاری، شاعر سبک سپید درباره موضوعات مختلف با خبرنگار فرهنگ و هنر یکتاپرس صحبت کرد.
برای شروع لطفا خودتان را معرفی کنید.
قربان بهاری هستم ، متولد سی و یکم شهریور ماه هزار و سیصدو شصت و یک . روانشناسی خوانده ام و پانزده سال است در دانشگاه علوم پزشکی ایران مشغول خدمتم، متاهلم و دارای دو فرزند می باشم.
اگر بخواهید تعریفی از شعر ارائه بدهید آن را چگونه تعریف میکنید؟
تعاریف فنی بسیاری از شعر شده است، اما به نظر من شعر، گفتن از نیستها و نبودهاست و اینکه شعر عبارت از کشف روابط پنهان میان اجزاست. و البته پر واضح است که در این بین ایجاد روابط بین اجزا نیز خواه ناخواه برای شاعر خلاق به وقوع خواهد پیوست.
از کجا فهمیدید که می توانید شعر بگویید و چه شد که وارد دنیای شعر شدید؟
هر کدام از ما دارای استعدادی هستیم و مأمور به پرورش آن استعداد، علاقه به ادبیات و شعر به نوعی در خانواده ما موروثی است؛ مثلا پدربزرگم در روزهای نبود تلویزیون وبرنامههایش اهالی را جمع میکرده و برایشان از شاهنامه، سعدی، نظامی و ... میخوانده است و یا پدرم که چند شعر از ایشان را در میان کتابهایشان پیدا کرده ام . دراین میان برای من شرایط بروز استعداد با توجه به اقبال شهرداری تهران در سال های ابتدایی دهه هشتاد به استفاده از اساتید در فرهنگسراها فراهم بوده است.
من نوشتن را از دوران راهنمایی و دبیرستان شروع کردم و چیزهایی که گمان میکردم شعر است را براساس شعرهایی که از شاعرانی چون سهراب، فروغ، شاملو ،کسرایی و... خوانده بودم می نوشتم تا اینکه در سال هشتاد در جلسات آموزشی استاد ضیاء الدین ترابی که در فرهنگسرای امیرکبیر برگزار میشد حضور پیدا کردم و تحت آموزش و صبر استادانه ایشان در طی سه سال با اصول نوشتن شعر آشنا شدم، در سال هشتاد و سه درخدمت استاد کریم رجب زاده بودم و از ایشان آموختم، در سال هشتاد و چهار با پذیرفته شدن در دهمین دوره دفتر شعر جوان تحت تعلیم استاد اسماعیل امینی و مرحوم قیصر امینپور قرار گرفتم و در سالهای بعد نیز با حضور در جلسات مختلف از اساتیدی چون ضیاءالدین شفیعی و حمیدرضا شکارسری بهره برده، یاد گرفتهام و همچنان در حال آموختنم.
و در این مدت چه عناوین و جوایزی کسب کردید و این عناوین و جوایز چه تاثیری روی شاعری شما گذاشته؟
به طور کلی جشنوارهها محل ارائه عملکرد و تحت داوری قرار گرفتن عملکرد توسط داوران حرفهای است و شرکت در جشنواره میتواند گزارشی از وضعیت حال حاضر شما داده و مسیر پیش روی شما را مشخص کند و البته مورد تشویق قرار گرفتن در هر زمینه ادامه مسیر را راحتتر میکند، من هم در این سالها تجربه برگزیده شدن در جشنوارههای مختلفی را داشته ام از جمله : هشتمین جشنواره بین المللی شعر فجر 1393، جشنواره یک پنجره یک دیدار 1392، جشنواره شعر و داستان جوان سوره 1391، ششمین جشنواره بینالمللی شعر فجر 1390، شعر و داستان بندرعباس 1389، جشنواره شکوفههای ارادت1386، جشنواره شبهای شهریور1380، جشنواره در زلف چون کمندش 1380، جشنواره شعر و داستان اصفهان 1383 و امسال هم که نامزد جایزه کتاب سال تارنا بودم و برگزیده فستیوال دالاس.
از کتاب ها و تالیفاتتان بگویید؟
مجموعه شعر"توصیف ساده لبخند و سکوت" را که حاصل چند سال اول شاعریام بود را توسط نشر گوهرشاد در سال 88 چاپ کردم، "بادبانهای برافراشته" را که آنتولوژی الکترونیکی شعر معاصر بود را در سال 91 منشر کردم و بعد از آن مجموعه"اتفاق روی پل" که مجموعه برگزیده جشنواره شعر فجر بود توسط نشر هنر رسانهی اردیبهشت در سال 92 به چاپ رسید. "خوشبختترین پنجرهی خیابان" که منتخب شعر کوتاه معاصر میباشد توسط نشر کتابراه در سال 1395 منتشر گردیده و "یافتن صاحب روسری" را که مجموعهای با درونمایه روسری است توسط نشر نزدیکتر در سال 97 به چاپ رسیده است و در همین روزها هم مجموعه "هالوپریدول" که برگزیده فستیوال دالاس شده است توسط نشر سحر درآمریکا به چاپ رسیده است و علاوه بر آن چهار مجموعه شعر "واسکودوگاما"، "یاها"، "آرا"، "وقت فقدان گلوله" و رمان "دلبستگی" را آماده چاپ دارم که به امید خدا بعد از پایان دوران کرونا و برگشت به حالت عادی به چاپ رسیده و روانه بازار خواهند شد.
از کتاب های آماده چاپ تان گفتید ، در مورد وضعیت نشر شعر بگویید.
گذشته از کرونا که همه چیز را تحت تاثیر قرارداده است ، نشرشعر وضعیت خوبی ندارد و این حال وخیم علل بسیاری دارد. و به نظر بنده عمده تقصیر به گردن شاعرانی است که برای چاپ کتاب شان عجله می کنند و حاضر به پرداخت وجه به ناشر هستند . ناشری که عملا از ناشر تبدیل به دلال و واسطه میان شاعر و چاپخانه شده است و همین ناشر وقتی پولش را گرفت و کتاب ها را تحویل شاعر داد دیگر نه انگیزه و نه علاقه ای به تبلیغات و فروش مجموعه شعر نشان نمی دهد. و از طرفی هم وقتی عده ای پول چاپ کتاب را می دهند چه کاری است ناشر هزینه کند و... حالا اگر بنشینیم و از بحران مخاطب و فروش نرفتن کتاب شعر حرف بزنیم به بیراهه رفته ایم. مگر ما در زمانه ای که فروش چیپس و سس و تن ماهی نیاز تبلیغات گسترده و جذب مخاطب دارد برای جذب مخاطب و فروش کتاب شعر چه کرده ایم؟
اگر موافقید از فستیوال دالاس که چند بار به آن اشاره شد و به تازگی موفق به کسب رتبه در آن شدهاید بگویید؟
اواخر اردیبهشت ماه امسال بود که از طریق دوستان در فضای مجازی در جریان فراخوان نخستین دوره فستیوال ادبی دالاس که با حمایت دانشگاه "یو تی دی" دالاس و انتشارات سحر در سه بخش شعر، نمایشنامه و نقد برگزار میشد قرار گرفتم، فستیوالی که در بخش شعر مختص به کتابهای آماده چاپ بود و داوری با ارسال بیست و پنج شعر از کتاب آماده چاپ انجام میشد و از جوایزش می شود به چاپ یک اثر مستقل در قالب کتاب به زبان انگلیسی و انتشار در امریکا و کانادا به همراه رونمایی در دانشگاه یو تی دی و لوح تقدیر و تندیس فستیوال و ثبت در کتابخانهی ملی امریکا اشاره کرد که به لطف خدا مجموعه ارسالی من با عنوان "هالوپریدول " به عنوان برگزیده جشنواره انتخاب شده در آمریکا چاپ و رونمایی شده و طبق قول ناشر تا چند ماه آینده ترجمه انگلیسی مجموعه هم منتشر و مورد رونمایی قرار خواهد گرفت.
آیا اشتغال در دانشگاه در روند شاعری شما تاثیرگذار بوده است؟
صد در صد، انسان تحت تاثیر محیط خود قرار دارد یعنی بر آن تاثیر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد. حضور در دانشگاه و به خصوص محیط فرهنگی معاونت دانشجویی و فرهنگی و علی الخصوص در ارتباط بودن با دانشجویان فعال، امیدوار و پیگیر در نوشتنم تاثیر گذار بوده است، قرار داشتن کتابخانه فرهنگی در طبقه بالای دفتر کارم تاثیرگذار بوده است و البته حضور در کنار همکارانی که فرهنگیاند و اهل فکر و مطالعه در نوشتنم تاثیر گذار بوده است .
دورنمای شعری خود را چگونه می بینید و آرمان شهر شما در شعر چیست؟
با شعر کلاسیک و نوشتن غزل و مثنوی شروع کردم بعد با راهنمایی استادم جناب آقای ترابی به نوشتن شعر سپید روی آوردم و کم کم از شعرهای بلند سمت شعر کوتاه رفتم و طی ده سال اخیر عمدتاً مشغول نوشتن شعر کوتاه بودم و این روزها سعی بر نوشتن شعر کوتاه یک و دو خطی با رعایت اصول شعر و اصول زیبا شناختی در عین حفظ عمق شعر دارم، که به دست نمیآید الا با مطالعه و کوشش بسیار و خلاصه اینکه فعلا سعی در حرکت در مسیر نوشتن، نقدشدن و آموختن را دارم تا چه پیش آید.
آیا دوست دارید فرزندانتان شاعر و نویسنده شوند؟
شاعری و نویسندگی که نمیتواند شغل و منبع درآمد باشد و هنر است و از طرفی دیگر به دوست داشتن یا دوست نداشتن من ربط زیادی ندارد. وظیفه من کشف استعداد فرزندانم و سعی در پرورش آن میباشد ضمن اینکه این علاقه و ذوق را در پسرم دیدهام و صدرا با شرکت در کلاسهای کانون پرورش فکری در هفت سالگی موفق به کسب جایزه از جشنواره نقاشی لهستان شده و در حال حاضر داستان مینویسد.
برای آخرین سوال هرچه دل تنگتان می خواهد بگویید.
آرزوی سلامتی و بهروزی برای مردمم را دارم و ممنونم از شما بابت لطف و زحمتی که برای این مصاحبه کشیدید.