بکناپرس: کرکره مغازهها یکی پس از دیگری بالا میرود و سر و صدای زیادی ایجاد میکند و مشتریهای دائمی عطاری، وحشتزده اینسو و آنسو را نگاه میکنند و دوباره پشت در عطاری جمع میشوند. هرلحظه به تعداد منتظران مغازه عطاری افزوده میشود. تا اینکه عطار جوان وارد بازارچه میشود. صدای صاحبان مغازههای دیگر را میتوان شنید که به عطار جوان میگویند: «بیا باباجان این زبانبستهها خیلی وقت است که منتظرت هستند.» محسن ولیزاده کاسب خیراندیشی است که سفره سخاوتش هر روز برای پرندهها باز میشود. او همچنین هر ماه مبالغ قابل توجهی پول را که همسایههایش به او میدهند به دست خانوادههای نیازمند ساکن حومه ری میرساند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
«محسن ولیزاده» در مغازهاش را که باز میکند قبل از هرکاری گونیهای پر از گندم و جو و ارزن را بیرون میگذارد و مشتریهای دائمیاش بدون اینکه به خود ترسی راه دهند به او نزدیک میشوند و در چند سانتیمتری منتظر میمانند تا آقا محسن در گونیهای گندم، ارزن و شاهدانه و... را باز کند.
رازهای یک عطاری متفاوت | آقا و خانم کبوتر چطور به نیازمندان کمک میکنند؟
پرندههای زیادی جمع شدهاند. یاکریمهایی هم که تا چند ثانیه پیش روی سقف مغازهها نشسته بودند به جمع آنها اضافه میشوند. این ماجرا هر صبح در بازارچه پارکینگ شهرری تکرار میشود. ولیزاده میگوید: «حدود ۱۶ سال است که در این مکان عطاری دارم. نخستین مشتریهای من پرندهها هستند که حضورشان در بازارچه برکت است.» اما ماجرای خیراندیشی آقا محسن به همینجا ختم نمیشود و این قصه تا حمایت از خانوادههایی که به نان شب محتاجند ادامه پیدا میکند.
برکت حضور پرندگان
حضور پرندههایی که بدون ترس، از گونیهای ارزن و شاهدانه و گندم، دانه میچینند، توجه رهگذران را جلب میکند. پرندههایی که بارها سوژه عکاسی زائران حرم شدهاند. ولیزاده از اینکه این پرندهها بیحساب و کتاب دانه بر میچینند نارحت نیست. همانطورکه اسکناسهای کهنه را روی هم میگذارد به آنها اشاره میکند و میگوید: «اینها تمامشدنی است؛ ماندگار، همین دانههایی است که پرندهها میخورند.»