معرفی کتاب/ اختصاصی گروه فرهنگ و هنر یکتا
ریشه های تاریخی برخی اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی و مجموعه ترانه شریک جرم/ اثر الهه دهقان
بی تردید ضرب المثل ها حاصل سال ها تجربه از حقیقت هایی که انسان با آن مواجه بوده به وجود آمده است. آمده است اولین کسی که به جمع آوری ضرب المثل ها اقدام کرده ارسطو بوده که متاسفانه این مجموعه از بین رفته است.
الهه دهقان نیز در کتاب خود تعدادی ضرب المثل ایرانی را ریشه ای بررسی و مجموعه قابل اعتنایی را جمع آوری کرده است. به عنوان مثال یکی از ضرب المثل های این کتاب را بصورت مختصر می آوریم:
دست و پا را تو پوست گردو گذاشتن:
این ضرب المثل ابتدا در مورد انسان نبوده و کاربردی برای او نداشته است. بلکه مربوط به گربه می شده. سابقا بخاطر این که گربه ها به آرامی وارد خانه ها شده و کسی صدای پای آن ها را نمی شنید، مقداری خوراکی می دزیدند و فرار می کردند،به همین علت افرادی بی انصاف می آمدند و قیر را ذوب کرده در پوست گردو می ریختند و دست و پای گربه را در پوست گردوی پر از قیر فرو می بردند و رهایش می کردند. گربه بیچاره هم در این حال به زحمت راه می رفت و هم موقع راه رفتن صدای پایش را اهل خانه می شنیدند و از انجام دزدی باز می ماند. و اصولا هیچ کاری نمی توانست بکند و گاهی هم به علت گرسنگی تلف می شد.
این امر ناپسند رفته رفته شکل ضرب المثل پیدا کرد و وقتی با کسی کاری می کردند که نه راه پیش داشت نه راه پس، می گفتند دست و پاشو تو پوست گردو گذاشتن.
ضرب المثل های این کتاب خواندنی و بسیار جذاب است.
کتاب بعدی مجموعه ای از ترانه های الهه دهقان ( شاعر، نویسنده و ویراستار) به نام شریک جرم است . در این مجموعه 22 ترانه از دهقان به چاپ رسیده و تعدادی از آن ها نیز توسط خواننده اجرا شده است. هر دو کتاب توسط نشر آثار برتر به چاپ رسیده و به صورت اینترنتی هم به فروش می رسد.
ترانه ای از این مجموعه را می خوانیم:
ماه ومهتاب و عشق ممنوع است
رد پایی در این حوالی نیست
کوچه بی رهگذر شده، اما
پنجره از نگاه خالی نیست
**
یاد دیروزهای رفته به خیر
پای ما کوچه را ورق می زد
ماه از روی تو شروع می شد
چشم تو طعنه بر شفق می زد
**
ما نرفتیم، جاده می داند
این که از ره رسید غربت بود
آخرین لحظه ها به گریه گذشت
ما دو بودیم و مشتی حسرت بود
**
رفتی و شهر بی تو غمگین ماند
سال ها بی تو آمد و بگذشت
دست هایم چقدر تنها شد
آه ای رفته از تبسم دشت
**
آن دو چشم سیاه را بردار
سوی آغوش خسته ام برگر
من و کوچه همیشه منتظریم
در به رویت نبسته ام برگرد
____________________________
انتهای پیام/
دبیر بخش فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی